گويند جوانی قصد زن گرفتن داشت، به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیدهام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباسهای خانم ارزان تر تمام می شود.
جوان گفت: شنیدهام زبانش هم لکنت دارد.
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زنها پرحرفی است، اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمیآورد.
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است.
پیرزن گفت: درست است، این هم یکی از خوشبختیهاست که کسی مزاحم آسایش شما نمیشود و به او طمع نمیبرد.
جوان گفت: شنیدهام پایش هم میلنگد و این عیب بزرگی است.
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمیدانید که این صفت، باعث میشود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی، خرج برایت نمیتراشد.
جوان گفت: اینهمه به کنار، ولی شنیدهام که عقل درستی هم ندارد.
پیرزن گفت: ای وای، شما مردها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی میخواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد؟!!
این داستان مصداق بارز مسوولین کشور ماست؛
مردم هی غر میزنند و به وضعیت کشور اعتراض می کنند،
که چرا همه چی در هر دقیقه گران میشه؟ چرا بیش از ۸۰ درصد مردم زیر خط فقر هستند؟
چرا این همه اختلاس و خیانت هست؟
آخه چرا ملت اینقدر بهانه گیر شدند؟
نظرات شما عزیزان: